آفتاب

نگارش هشتم. درس 4 نگارش هشتم

میشه صفحه ی ۵۳ نگارش رو بفرستید واسه هرکی از گوگل نبود تاج میدم

جواب ها

جواب معرکه

Mohammadtaha Pazoki

نگارش هشتم

موضوع : صدای باران آسمان صاف و آبی بود. خورشید زیبا در حال غروب کردن بود. ابرهای سفید پاورچین پاورچین در آسمان به این سو و آن سو می رفتند. ابر سیاه بزرگی از غرب سر برآورد. ابرهای کوچک سفید از ترس ابر سیاه به هم چسبیدند و یک ابر بزرگ را تشکیل دادند. ابر سیاه تندتر قدم بر می داشت. تمام آسمان را پوشانده بود. حتی آفتاب مهربان را! ابر سیاه به ابر سفید رسید. آنها در هم پیچیدند و نور شدیدی به زمین تابید. صدای رعد و برق در کوه ها پیچید ؛ صدای وحشتناکی بود. تن آدم را می لرزاند ، اما امید باران در دل ها جوانه می زد. رعد و برق ها در هم پیچیدند ، یکی پس از دیگری. باد شروع به وزیدن کرد. برگ درختان تکان می خورد و همه چیز درهم پیچیده بود. همه منتظر باران بودند. گل ها به آسمان نگاه می کردند. درخت ها در حالی که با باد آواز می خواندند ، دست ها را بالا برده بودند تا صورتشان را با اولین قطرات باران بشویند. صدای باد و رعد و برق ، برگ های درختان را در هم تنیده بود و باران را نوید می داد. باران شروع به باریدن کرد. باد آرام گرفت. رعد و برق با نعره های عجیب خاموش شد. آواز قطرات شروع شد ، چه آهنگین و دلنواز! بر روی برگ ، صدای یک آهنگ بر روی شیروانی های خانه یک آهنگ ، بر روی گل ها یک آهنگ و بر روی خاک آهنگ دیگری می نواخت. چه بوی کاهگلی می آمد! بوی خاک ، بوی سبزه ، رقص گل ، آواز درخت. چه موسیقی دل نشینی داشت صدای باران! گویی آسمان به زمین پل زده بود. گویی می خواست ما را به آسمان ها ببرد این باران! چه ترنّمی ، چه نظم و چه آهنگی. کاروان باران از آسمان شب گذشت. عطر دل انگیز باران ، صدای شرشر ناودان ، پرآبی نهر ، جاری شدن آب در کوچه ها و ... همه زیبا و دوست داشتنی اند. مرحوم قیصر در این باره چه زیبا سروده است : «دیشب باران ، قرار با پنجره داشت روبوسی آب دار با پنجره داشت یکریز به گوش پنجره ، پچ پچ کرد چک چک ، چک چک ، چه کار با پنجره داشت»

جواب معرکه

ادامه به سما خانه لباس هایم را عوض کردم و بعد در کنار بخاری به خواب رفتم

سوالات مشابه درس 4 نگارش هشتم

Ad image

جمع‌بندی شب امتحان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

ثبت نام